کد مطلب:106437 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

خطبه 052-در نکوهش دنیا











[صفحه 294]

از خطبه های آن حضرت (ع) است اذنت: اعلام كرد، آماده باش داد. تنكر معروفها: معروفش ندانسته ماند. حذاء: سبك و شتابان گذشت، جذاءهم روایت شد كه به معنای تمام شدن خیر و علاقه است. حفر: حركت زودگذر. و نیز به معنای ضربت زدن با شمشیر هم آمده است سمله: باقیمانده آب ظرف مقله: ریگهای ته پیمانه كه به وسیله آن هنگام كم آبی سهم اشخاص را معلوم می كنند. تمزز: اندك اندك نوشیدن آب و یا هر مایع دیگر صدیان: شخص تشنه. لم ینقع: تشنگی برطرف نشد. ازمعت الامر و ازمعت علیه: تصمیم بر انجامش قطعی شد مقدور: امر مقدوری كه ناگزیر باید انجام پذیرد. امد: نها یت، نتیجه وله العجال: جمع واله و عجول، و هر دو به معنای شترانی هستتد كه اولادشان را مورد تفقد و مهربانی قرار می دهند. هدیل الحمامه: آواز كبوتر، جوار: صدای بلند. تبتل: با خلوص نیت رو به خدا آوردن. انماث الشی ء: آن چیز حل شد، ذوب گردید. آگاه باشید، دنیا به سوی نابودی و نیستی رو نهاده، هر لحظه گذشتش را به ما اعلام می دارد نیكیهای دنیا مخفی و پنهان شده و به سرعت می گذرد. هنوز از نعمتهایش بهره ای نبرده كه زوال می پذیرد و از جوانیش طرفی نبسته كه پیری سر می رسد. د

نیا اهل خود را، به نیستی و نابودی فرا می خواند و همسایگانش را به سوی مرگ می كشاند. شیرینیهای دنیا بسیار تلخ، و شراب صافش دردآلود و تیره است. از دنیا به اندازه ته مانده آب كمی، كه در ظرف باقی بماند، و یا به اندازه جرعه ای كه در موقع كم آبی آن را تقسیم كنند، باقی نمانده با وجودی كه از مقدار آب باقیمانده، كسی سیراب نمی شود. و تشنگی او رفع نمی گردد. (در میان اعراب رسم بوده است كه به هنگام كم آبی مقداری ریگ در داخل ظرفی می ریخته، سپس آن قدر آب روی ریگها می ریخته اند، تا آنها گم شوند. سپس آن مقدار آب را هر یك از افراد به عنوان سهم آب می نوشیده اند و آن ظرف را مقله می گفته اند. حضرت به عنوان تشبیه فرموده اند از دنیا به اندازه جرعه ای از ظرف مقله بیش باقی نمانده است). بنابراین بندگان خدا از این خانه دنیا كه اهل آن محكوم به فنا و نیستی اند با تصمیمی قطعی كوچ كنید. مبادا كه دنیاخواهی بر شما غلبه نماید و زمان زندگی در آن به نظر شما طولانی جلوه كند. به خدا سوگند اگر مانند شتران فرزند مرده از درون فریاد زار برآورید، و یا همچون كبوتران غمناك ناله و آواز بردارید و یا مانند رهبانان از مال و منال دنیا گذشته با حال تضرع و زار

ی بسوی خدا روی آورید و از او تقاضای تقرب و نزدیكی كنید تا مگر مقام شما را بالا برده و یا گناهانی كه فرشتگان از شما ثبت كرده اند بیامرزد، در برابر ثوابی كه از فرمانبرداری برای شما امیدوارم بسیار اندك به شمار می آید. و همچنین در برابر كیفری كه بر اثر معصیت برای شما مقرر گردیده و من از آن بیمناكم، ناچیز به حساب آید. ثواب و عقابی كه من در راه اطاعت و نهی از معصیت خداوند شما را بدان امر می كنم غیر از ثواب و عقابی است كه شما از فرمانبرداری و اطاعت یا گناهكاری و معصیت خدا در نظر دارید. آنچه من در این امر می بینم از محدوده وهم و عقل شما بیرون است. بنابراین شما باید در تمام اوامر و نواهی پیرو امر و نهی من بوده، و از اندیشه نارسای خود چشم بپوشید. به خدا سوگند، اگر دلهای شما، از زیادی عشق به خدا، به سان آهنی كه در كوره گداخته می شود، بگدازد، و اگر دیدگان شما از ترس خدا به جای اشك خون ببارد، و تا مادامی كه جهان برپاست زندگی خود را با همین حالت سوز و گداز بگذرانید، و یك دقیقه از سوختن وگریستن باز نمایند، تمام این كوشش شما، در برابر نعمتهای بزرگ خداوند و هدایت شما اندك و ناچیز است. می گویم (شارح) این خطبه مباركه بر سه امر

دور می زند به ترتیب زیر 1- نفرت داشتن و برحذر بودن از دنیا، و نهی از علاقه مند شدن به آن، حضرت فرمان كوچ كردن از دنیا را می دهد. 2- پاداشهای بزرگ خداوندی را گوشزد كرده، تذكر می دهد، كه شایسته است انسانها به ثواب اخروی دل بسته و از آنچه مردم بدان گرفتار شده و آن را خیر و نیكی پنداشته اند اعراض كنند و از كیفر بزرگ دنیاطلبی و هر آنچه موجب ترس می شود بهراسند. 3- نعمتهای بزرگ خداوند را نسبت به خلق یادآور شده، عالی ترین درجه كوشش و بیشترین مرتبه تلاش را در ادای شكر، نارسا و غیر كافی می داند. برای توضیح مطلب اول، كلام را چنین آغاز كرده اند الا و ان الدنیا قد تصرمت...: آگاه باشید كه دنیا در حال گذر است و رفتن و سپری شدن را اعلان كرده است. منظور از واژه تصرم در عبارت حضرت، گذشت لحظه به لحظه دنیا، به نسبت باقیمانده زمان موجود است و مقصود از آذن بانقضاء اعلان كوچ كردن به زبان حال است برای افرادی كه عبرت گیرنده باشند، بدین معنا كه دنیا برای كسی باقی نخواهد ماند، منظور از جمله تنكر معروفها تغییر و تبدیل و دگرگونی است. بدین شرح كه هرگاه انسان خوشیی از خوشیهای دنیا مانند سلامتی، جاه و مقام، را كه به آنها انس گرفته، داشت

ه باشد، گمان می كند كه آن لذات پایدار هستند. با لذتها آشنا شده، آنها را خوب می شناسد و به آنها دل بسته و انس می گیرد اما پس از اندك زمانی خوشیها از بین رفته و به ضدشان كه ناخوشی و نقمت است مبدل می شوند، اموری كه معروف و شناخته شده بودند مجهول و ناشناخته می شوند، سلامتی، جاه ومقام، به بیماری و بی اعتباری تغییر می یابد، چنان كه گویا سلامتی ناشناخته است. دنیا همچون دوستی است كه ادعای صداقت دارد ولی در حقیقت صادق نیست و محبتش آمیخته با دشمنی است. مقصود از كلام حضرت كه و ادبرت حذاء یعنی دنیا روبرگردانده چنان كه گویی هیچ كس به چیزی وابستگی ندارد و بسرعت می گذرد. لفظ ادبار را كه به معنای پشت كردن است، برای از بین رفتن خوبیهای زندگی افراد با مردن و یا هر نوع زوال و از بین رفتن كه ناقض خوشیها باشد، برای دنیا استعاره آورده است. دنیا را تشبیه كرده به سلطانی، كه از رعایای خود، روگردان شده، به مال و منال آنها را كمك نمی كند. سپس می فرمایند: دنیا ساكنین خود را به سوی فنا و نیستی می راند و همسایگانش را برای مردن صدا می زند. حضرت دنیا را بطریق استعاره بالكنایه، به دو صفت: بجلو راننده و دعوت كننده متصف كرده است. جهت تشبیه در

این استعاره این است كه دنیا دوران عمر و زندگی را به فنا و نیستی و مرگ قطع می كند با وجودی كه همراه انسان است چنان كه راننده شتر و آوازخوان، كه طی طریق می كند و همراه كاروان و شتر است از محلی به محلی كوچ می كند. استعاره گرفتن و شرح كلام حضرت بدین صورت مبنی بر این است كه واژه (خضر) در عبارت به معنای راندن باشد، اما اگر خضر را به معنای ضربت نیزه و شمشیر در نظر بگیریم، كلام شكل مجاز را به خود گرفته، دنیا به بلا و مصیبت نسبت داده شده است، از جهت شباهتی كه مصیبتهای دنیا با زخم نیزه و دیگر وسایل جرح و قتل دارند. امام (ع) لفظ فنا و موت را برای وسیله بجلو راندن و آواز برای شتر خواندن استعاره آورده. فنا و مرگ را دو حقیقت انكارناپذیر در نظر گرفته اند. وجه شباهت این است كه مرگ موجب انتقال انسان از دنیا به آخرت می شود. چنان كه آواز برای شتر خواندن و تازیانه برای راندن، مثل هستند برای دو چیزی كه وسیله انتقال شتر از مكانی به مكانی می گردند. سپس می فرمایند: از دنیا آنچه شیرین و صاف و شفاف است تلخ و كدر می شود و معروف دنیا ناشناخته و مجهول می شود، یعنی اموری كه در دنیا گوارا و خوش آیند است، و انسان آنها را در بعضی اوقات صاف،

شیرین و خالی از ناگواریهای بیماری دانسته و به دور از تلخیهای آمیخته به عوارض ناخوش آیند می داند، در معرض تغییر و تبدیل به تلخی و آلودگی است. هیچ كس نیست كه دارای این خوشیها بوده، و این لذتها و شادكامیها را داشته باشد، جز این كه روشنیها را تاریكی، شیرینها را تلخی در پی است. جوانی به پیری، توانمندی، به بیچارگی، عزت بذلت، و تندرستی به بیماری تبدیل می شود. سپس می فرمایند: فلم یبق منها الا سمله الی قوله لم ینقع از دنیا باقی نمانده است، جز اندكی، بسان مختصر آبی كه در ته ظرف باقی می ماند... این عبارت برای بیان اندك و ناچیز شمردن، باقی مانده دنیا، بر تمام اشخاص و افراد انسانی است، زیرا باقیمانده دنیا به نسبت باقی ماندن افراد در این دنیاست. پر واضح است كه مدت زمان توقف هر انسانی در این دنیا كوتاه و ناچیز است. امام (ع) عبارت سمله را برای باقیمانده دنیا استعاره آورده اند و آن را به باقیمانده آب در ته ظرف و به جرعه ای از مقله تشبیه كرده اند، جهت تشبیه كلام حضرت این است كه اگر تشنه، ته مانده ظرف آب را بمكد سیراب نخواهد گردید یعنی همان طور كه شخص تشنه اگر مختصر آبی در ته ظرف و یا جرعه ای در مقله بیابد و آن را بچشد سیراب ن

می شود، دنیاخواه و تشنه لذتهای آن، چنانچه باقیمانده عمر خود را از لذایذ دنیا بچشد، تشنگی اش رفع نشده و دردش دوا نمی یابد. بنابراین سزاوار این است كه از دنیاخواهی دست برداشته، هوس و شهوات خود را از دنیا قطع كند. با توجه به این حقیقت است كه می فرمایند: فازمعوا عباد الله الرحیل.... بندگان خدا تصمیم قطعی بر كوچ كردن از دنیا بگیرید. پس از تحقیر دنیا و ایجاد نفرت از آن دستور می دهد كه بطور قطع از آن دل برداشته و تصمیم جدی بر كوچ كردن گرفته، توجه به خدا پیدا كرده، طی طریق به سوی خدا را آغاز كنند. معنای كوچ كردن از دنیا همین توجه پیدا كردن به خداست. پس از بیان این حقیقت می فرمایند: المقدور علی اهلها الزوال: از بین رفتن دنیا امری مقدر و حتمی است با یادآوری این موضوع كه به ناچار دنیا از انسان جدا می شود تمایل و رغبت افراد را نسبت به آن از میان می برد، و از آرزوهای دور و دراز درباره لذتهای دنیا نهی می كند. چنان كه قبلا متذكر شدیم، این آرزوها آخرت را به دست فراموشی می سپارند. امام (ع) عبارت: و لا یغلبنكم را برای تذكر این حقیقت كه مغلوب آرزوهای خود نگردند و به دفاع از حفظ سعادت خود برخیزند، آورده است، و سپس نهی می فرماین

د كه توهم طولانی بودن عمر و بعید شمردن غایت زندگی كه همانا مرگ است، فریبشان ندهد، زیرا طولانی دانستن عمر و دور شمردن مرگ دل را سخت كرده و موجب غفلت و بی خبری از یاد خدا می شود، چنان كه خداوند متعال می فرماید: فطال علیهم الا مد فقست قلوبهم و كثیر منهم فاسقون. چنان كه توضیح داده شد اولین موضوعی كه در خطبه بررسی شده است ناپایداری دنیا و لزوم حذر از آن بود. 2- موضوع دومی كه در خطبه بدان توجه داده شده، آگاه ساختن مردم از ثواب و عقاب بزرگ خداوند است، پس از آن كه حضرت دنیا را تحقیر كرده و از آن برحذر داشت، به كوچ كردن از دنیا دستور داده و سپس اشاره فرموده است به چیزهایی كه شایسته است بزرگ داشته شوند و توجه بدانها معطوف شود، و سزاست كه به آنها امید نیست و یا از آنها خائف و ترسان بود، عبارتند از پاداشهای خداوندی و یا عقاب و كیفرهای اخروی، ثواب و عقاب خداوند بسیار عظیم، و در خور توجه عمیق است. اسبابی كه بدان انسانها كسب ثواب و دفع عذاب می نمایند، به نسبت امیدواری در جلب ثواب و دفع عقاب، بسیار اندك و ناچیزاند. وسایلی كه افراد به كار می گیرند عبارتند از شدت تالم و ناراحتی، توجه و التفات به خداوند، همواره نیایش به درگاه خ

داوند داشتن و تضرع و زاری كردن، مانند بیتایی و التهابی كه راهبان دارند و از دنیا قطع علاقه كرده اند. این نهایت كوششی است كه انسانها در جلب رضایت حق و دوری از عذاب خداوند می توانند داشته باشند. تمام امور مذكور به لحاظ جنبه عبادی و پرستش حق متعال قابل دقت و توجه است. درباره این كه چرا حضرت نیایش انسانها را به بریدن از دنیای راهبان تشبیه كرده باید گفت به لحاظ شهرتی بوده كه آنان در شدت زاری و تضرع در درگاه خداوند داشته اند. و باید توجه داشت كه نهایت زهد و وارستگی، و رسیدن به قرب خدا، قطع علاقه كردن از مال و اولاد است. حضرت بیان این موضوع كه هر چه عبادت كنید به نسبت بخششهای خداوندی ناچیز است را به صورت یك قضیه شرطیه متصله آورده اند، كه مقدم آن عبارت از و لو حننتم... تا رسله می باشد و تالی یا بخش دوم آن عبارت: لكان ذالك قلیلا... من عقابه) است كلمه التماس مفعول له جمله است. خلاصه مقصود حضرت از بیان این جملات این است كه اگر تمام اسبابی كه ممكن است از جهت تقرب و نزدیكی به خدا مانند عبادت، زهد و پارسایی را فراهم آورید و مصرانه از خداوند نزدیكی به وی را طلب كنید و از حق تعالی بخواهید كه یك درجه مقام شما را بالا برد و ی

ا یك گناه شما را از آنچه در دفتر و الواح محفوط الهی ثبت گردیده ببخشد، باز هم آنچه شما امید تقرب و بلندی منزلت از مقام قدس الهی را دارید بیشتر است از عبادت و تضرعی كه برای تقرب انجام می دهید. همچنین آمرزشی كه شما از گناهان خود می خواهید بیشتر است، از آنچه فكر می كنید، با تقرب به خدا از خود، دور ساخته اید. بنابراین سزاوار است، آن كه زیادی منزلت و مقام در پیشگاه خداوند می خواهد، خود را به تمام و كمال آماده تقرب به خداوند كند. البته خداوند از آنچه در تصور اوست فزونتر عنایت می فرماید و آن كه از گناهان خود هراسناك است، خود را به تمام و كمال برای دوری از گناهان خالص گرداند، البته خداوند بیش از آن كه در تصور اوست و فكر می كند كه با خوف و خشیت از خود دور كرده است عقوبت و كیفر را از او دور می گرداند. سخن در شناخت این حقیقت است كه خداوند، برای بندگان شایسته خود پاداش بزرگی فراتر از تصور آنها فراهم كرده، و برای ستمكاران، كیفری دردناك بیش از آن كه در اندیشه بشر در این دنیا بگنجد آماده ساخته است. هر چند ادراك افراد در شناخت حقایق متفاوت است، اما هیچ كدام قابلیت درك ثواب مخلصین و كیفرمنحرفین را ندارند. با وجودی كه امیدواری

ثواب برای شایستگان و ترس از عذاب برای بدكاران است. حضرت به این دلیل امیدواری و خوف را بخویشتن نسبت داده اند، كه اشرف مخلوقات زمان خود بوده اند، لذا می فرمایند: با وجود كمال عبادت امیدی به ثواب شما ندارم و از كیفر خداوند بر شما بیمناكم، زیرا آن بزرگوار بر اموری اطلاع داشته اند كه دیگران از آن آگاه نبوده اند. 3- موضوع سومی كه حضرت در این خطبه بدان پرداخته اند، تذكر نعمتهای بزرگ حق تعالی بر بندگان است. بندگان خدا را به این حقیقت توجه داده اند، كه اگر تمام تلاش و كوشش آنها را در انجام اموری كه اطاعت خداست مصروف دارند، امیدواریی نیست كه بتوانند آنچه لازمه شكرگزاری است بجای آورند. فرمانبرداری و عبادت آنها كوچكتر از آن است كه نعمتهای بزرگ خداوند را جبران كند، چنان كه در گذشته این موضوع را بخوبی شرح دادیم. امام (ع) توضیح این مطلب را به صورت یك قضیه شرطیه متصله كه مقدم آن مركب از چند امر است آورده اند. مقدمه اول می فرمایند: اگر دلهای شما از ترس و امید به خداوند ذوب شود، گداختن و ذوب شدن دل را كنایه از نهایت ترس توام با امیدواری و پرستش حق متعال آورده اند. مقدمه دوم و اگر از دیدگان شما به جای اشك خون ببارد. مقدمه سوم

و اگر شما تا مادام كه جهان باقی است عمر كرده و اشك ببارید. نتیجه آن كه اعمال شما جبران نعمتهای خداوند را نخواهد كرد. كلمه انعمه منصوب و مفعول فعل جزت می باشد كلمه هداه در محل نصب و عطف بر انعمه است. درباره این كه چرا حضرت كلمه هداه را جدا آورده اند با این كه هدایت جزو نعمتهای الهی است باید یادآور شد كه هدایت در میان نعمتهای خداوندی برترین نعمت است، مقصودنهایی كه بنده حق تعالی خواستار آن است هدایت و راهیابی است، تمام نعمتهایی كه خداوند به انسان بخشیده، در جهت رسیدن انسان به هدایت می باشد، بلكه باید گفت هیچ نعمتی خلق نشده و به افراد افاضه نشده است، مگر برای این كه قلب انسان توجه به خدا پیدا كند و نفسش آماده پذیرش صورت هدایت از بخشنده هدایت شود. آری هدایتی كه موجب گذر از وادی ظلمت جهالت به سوی پروردگار شده و سبب نجات انسان از گمراهی و هدایت به راه راست می گردد. تاكید این موضوع را كه تمام اعمال عبادی شما و اشگهای جاریتان پاسخ گوی نعمتهای الهی نیست، حضرت با سوگند به اسم جلاله آورده اند و در آغاز بیان مطلب فرموده اند: و الله لو انماثت... بخدا سوگند اگر دلها ذوب گردد... فائده این تذكر در عبارت حضرت برانگیختن مردم بر

ادای شكر و كوشش فراوان در خالص گردانیدن عمل برای خداوند است، زیرا شرمندگی و خجلت دارد كه بخشش آن همه نعمت از جانب خداوند و اندك بودن شكر در برابر نعمتهای حق تعالی توجه به غیر خداوند داشته باشیم.

[صفحه 304]

از سخنان امام (ع) است كه درباره روز عید قربان ایراد فرموده اند اضحیه: منسوب اضحی، این در صورتی است كه قربانی در ظهر همان روز ذبح شود. برخی بر این عقیده اند كه اضحی مشتق از اضحیه است. استشراف: طولانی بودن گوش قربانی و كنایه از سلامتی گوش است كه قطع نباشد و یا نقص نداشته باشد. غضباء: شكستگی شاخ و یا فرورفتگی آن در داخل سر، و منظور از كشیدن به سوی قربانگاه لنگ بودن حیوان است. منسك: جای نسك یعنی محل عبادت و تقرب به خدا به وسیله ذبح و قربانی. از جمله شروط حیوانی كه قربانی می شود كامل بودن گوش و سالم بودن چشم اوست (حیوانی كه گوشش بریده باشد و یا چشمش كور باشد صلاحیت قربانی ندارد) پس اگر گوش و چشمش سالم باشد قربانی درست و تمام است و اگر شاخش شكسته باشد و یا هنگام رفتن به قربانگاه بلنگد، قربانی كامل نیست. باید توجه داشت كه ظاهر امر در معتبر بودن قربانی، سالم بودن از عیوبی است كه نقص قیمت را ایجاب كند مانند كوری و معیوب بودن چشم. لاغری و بریدگی گوش كه خلقت گوسفند را زشت نشان دهد و در قیمت آن كمبود ایجاد كند، اما لنگی و شكسه بودن شاخ ایجاد نقص نمی كند و ظاهرا نباید اشكال داشته باشد. در این كه قربانی

باید صحیح و كامل باشد روایات فراوانی از رسول خدا (ص) نقل شده است كه ذیلا به پاره ای از آنها اشاره می كنیم. 1- پیامبر (ص) فرمود: هیچ كاری روز عید قربان در نزد خداوند از خونی كه ریخته می شود دوست داشتنی تر نیست، قربانی در روز قیامت با همان شاخها و سمهایش حاضر می شود. خون حیوان قربانی پیش از آن كه بر زمین گسترده گردد جایگاهش در نزد خداوند معین بوده است، جانهای خود را با آن پاكیزه و معطر ساز ید. 2- روایت شده كه آن حضرت فرمود: برای شما به تعداد هر مو و پشمی كه در پوست حیوان قربانی باشد و به تعداد هر قطره خونی كه داشته باشد حسنه می باشد. حیوان قربانی را با ترازوی روز قیامت وزن می كنند، بشارت باد شما را به این وسیله بزرگ امرزش. نقل شده است كه اصحاب رسول خدا در پرداخت بهای گوسفند قربانی زیاده روی می كردند و دوست نداشتند كه در خرید قربانی چانه بزنند، زیرا بهترین قربانی، گران قیمت تر و دوست داشتنی تر آن در نزد صحابه بود. روایت شده است كه عمر قربانی گران بهایی را برای قربانی آماده كرده بود. این حیوان را به سیصد دینار از عمر خریداری می كردند. عمر از پیامبر اجازه خواست كه این حیوان را بفروشد و یك حیوان ارزان خریداری كن

د. پیامبر (ص) عمر را از این كار نهی كرده فرمودند: همین قربانی با ارزش را قربانی كند. از دستور پیامبر (ص) فهمیده شد كه، خوبی كه اندك باشد از بدی كه فراوان باشد بهتر است. زیرا سیصد دینار، بهای سی گاو و یا شتر پیری بود، كه چاق بوده و گوشت فراوان داشته باشند. ولی مقصود از قربانی گوشت زیاد نیست. منظور تزكیه نفس و پاكیزگی آن از صفت بخل و آراسته شدن آن به زیبایی عظمت خداوند است. چنانكه خداوند می فرماید: لن ینال الله لحومها و لا دماوها و لكن یناله التقوی منكم و این امر در مورد قربانی با توجه به ارزشمندی آن حاصل می شود، گوشت فراوان یا كم داشته باشد مهم نیست. آنچه از اسرار و رموزی كه در مقرر كردن وجوب قربانی فهمیده می شود، سنت پایداری است كه موجب یادآوری داستان حضرت ابرهیم و آزمایش آن بزرگوار به ذبح فرزندش اسماعیل، و نهایت صبر و شكیبائی آن جناب بر محنت و بلای آشكاری و دشواری، می باشد و از یادآوری این واقعه نتیجه شیرین صبر بر مصیبت و گرفتاری روشن می شود تا مردم این حقیقت را دانسته و بدان حضرت در مشكلات اقتدا كنند، بعلاوه پاكی نفس از صفت زشت بخل و آمادگی لازم برای نزدیك به حق تعالی كه در قربانی وجود دارد مورد نظر است.


صفحه 294، 304.